هیچ دانشجوی پزشکی، بعد از گرفتن مدرک دکترا یکراست به اتاق عمل نمی رود؛ درست به همین دلیل هیچ دانشجوی روزنامه نگاری هم «مدرک به دست» نمی تواند وارد تحریریه شود. با این وجود برخی از دانشجویان روزنامه نگاری در عین داشتن انگیزه هایی که در طول چهار سال تحصیل، تحریک نشده اند، هرگز به تحریریه ها، وارد نمی شوند و جای آنها را سیاستمداران، پزشکان، مهندسان و“ با انگیزه تر (؟) می گیرند.برخی از دست اندرکاران رسانه ای معتقدند، بسیاری از فارغ التحصیلان روزنامه نگاری، انگیزه و توانایی لازم برای این حرفه را ندارند.
در این میان به نظر می رسد، انگیزه و توانایی تنها مشکلات موجود نیستند. اگر گم شدن علاقه ها در تب «کنکور»، تنها مشکل بود، می شد با روش هایی «فتیله انگیزه» را بالا کشید اما دانش جویان اتفاقی و غره جوه در کنار سیستم آموزشی ناکارآمد، نبود حداقل امکانات عملی و جدا بودن محیط های دانشگاهی از اتاق های خبر، چشم انداز امیدوار کننده ای را برای آموزش روزنامه نگاری در ایران ترسیم نمی کند.
بیوگرافی دکتر سیدمحمد دادگران
استاد برجسته و پژوهشگر حوزه ارتباطات
سیدمحمد دادگران سال ۱۳۲۰ در خانوادهای
متدین در شهر رشت پا به عرصه گیتی نهاد. دوره ابتدایی و متوسطه را در
زادگاهش گذراند و مدتی نیز بعدازظهرها نزد سیدمحمد مجتهد، پیشنماز مسجد
لاکانی رشت به تحصیل علوم دینی پرداخت و پس از اخذ دیپلم متوسطه بنا به
علاقه و خواست پدر، در کنکور دانشکده معقول و منقول شرکت کرد و در رشته
ادبیات عرب پذیرفته شد. اما علاقه او به علوماجتماعی باعث شد که پس از سه
سال تحصیل، تغییر رشته داده، به تحصیل در دانشگاه تهران روی آورد. او
همزمان با تحصیل در دانشگاه، بهعنوان دبیر ادبیاتفارسی و زبان عربی در
دبیرستانهای تهران به تدریس پرداخت.
پس از اخذ لیسانس علوماجتماعی در
سال ۱۳۴۸ و سپس انجام خدمت نظام، او تصمیم گرفت برای تحصیلات تکمیلی به
فرانسه برود، اما پدر، شرط ادامه تحصیل در خارج را موکول به ازدواج در
ایران کرد. چنین بود که وی پس از ازدواج، همراه همسرش ـ خانم دکتر زهرا
معتمدی که او نیز آن زمان لیسانس روانشناسی گرفته بود ـ به فرانسه رفت.
نخست از دانشگاه سوربن فوقلیساس جامعهشناسی گرفت (۱۳۵۲)، و سپس در
سال ۱۳۶۵ موفق به دریافت دکترای روانشناسیاجتماعی از همان دانشگاه گردید.
آیا هر شهروندی می تواند گزارشگر باشد ؟
بسیاری از روزنامه نگاران سنتی نسبت به روزنامه نگاری مشارکتی به ویژه افراد داری بلاگهای اینترنتی بی تفاوت هستند. آنها معتقدند که این گروه غیر حرفه ای دارای انگیزه های شخصی بوده و به هیچ یک از معیارهای بنیادین کنترل، بی طرفی، تعادل و واقعیت گرایی پای بند نیستند.
در مقابل، بسیاری از افراد داری بلاگ های اینترنتی، رسانه های اصلی را گستاخ نامیده که اخبار را با علایق شخصی خود تغییر داده و منافع شخصی و بقای اقتصادی خود را بر مسئولیت اجتماعی خود در حفظ آزادی مطبوعات ترجیح می دهند.
در این فرایند، اهمیت اصلی به انتشار اطلاعات داده می شود نه برگزیدن بخشی از آن. گفتگوهای انجام گرفته در چنین اجتماعی در اختیار همگان قرار می گیرد. در مقابل، در سازمان های خبری سنتی، اخبار پیش از انتشار دست چین می شوند. البته همکاری بین گزارشگران و ویراستارها وجود دارد ولی جر و بحث ما بین آنها برای عموم مردم آشکار نبوده، در آن دخالتی ندارند.
مهمترین تفاوت بین روزنامه نگاری مشارکتی و سنتی، سا ختار و سازمان هایی است که آنها را بوجود می آورند. رسانه های سنتی توسط سازمان های طبقه بندی شده ای که هدفشان تجارت استتولید می شوند. الگوی تجاری آنها سود آوری از طریق تبلیغات است. این رسانه ها برای جریان سریع کار، سودآوری و یکپارچگی آن ارزش قایل هستند. اجتماعات به هم پیوسته ای که گفتمان، همکاری و تساوی افراد جامعه را بر منافع خود ترجیح می دهند درپی ایجاد روزنامه نگاری مشارکتی خواهند بود.
روزنامه نگاری مشارکتی نیازی به روزنامه نگار آموزش دیده سنتی که نقش میانجی و یا تصحیح کننده را ایفا کند ندارد. بسیاری از وبلاگ ها، نشست ها و اجتماعات اینترنتی بدون نیاز به هیچ یک از عوامل به خوبی ایفای نقش می کنند.
برخی توقف رسانه ها در کسب اطلاعات و الگوهای توزیع به شیوه سنتی آن را به عنوان حرکتی اقتصادی برای کنار زدن شرکت های رسانه ای رقیب و به وجود آوردن فرصت های تجاری جدید برای نسل بعدی غول های رسانه های ارتباطی می دانند. با در نظر گرفتن چنین روندی، شرکت هایی مانند:گوگل ام.اس.ان و یاهو جایگزین روزنامه های محلی، رادیو، تلویزیون وناشرین مجلات به عنوان رسانه های اصلی ما خواهند شد.
![]() |